چن روز پیش تا تو تاکسی نشستم دیدم دوست پدرم عقب تاکسی نشسته، به روی خودم نیاوردم که دیدمش.
۵ دقیقه بعد اومد کرایه رو حساب کنه و گفت: آقا ۲ نفر حساب کنین لطفاً!
من بسی خجالت زده دستشو گرفتم و کلی باهاش کشتی گرفتم که: توروخدا شرمنده نکنین! آخه این چه کاریه و این حرفا…
بعد اینکه پولو داد دوباره یک کرایه دیگه هم حساب کرد و گفت: این هم مال این آقا!
تازه فهمیدم دفعه اول کرایه خودش و پسرش رو حساب کرده بود!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
غمگینم, مثل اون گزارشگر شبکه آذربایجان شرقی که دقیقه ۹۴ تمومه حساب کتابش تو جدول رده بندی بهم خورد !
در حال حاضر 145 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 145 مهمان ها)