دست یه دختره چندتانون سنگگ بودیه جوری نگاش میکردم که نگو یه دفعه اومدجلوم گفت میخوای گفتم آره دیدم م.م.شو.درآوردگفت بیابخور بهش گفتم من که م.م.ه نمیخواستم نون میخوام بهم گفت نون گرون شده نمیشه ولی اگه م.م.ه میخوای بهت میدم الان دارم م.م.ه میخورم ولی من نون میخواستم
سخنگوی موقت
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 158 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 158 مهمان ها)