صفحه 1261 از 3602 نخستنخست ... 2617611161121112511259126012611262126312711311136117612261 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 12,601 به 12,610 از 36012

موضوع: ☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت

  1. #12601
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsansalehi نمایش پست ها
    ... وآدم خاطره دار ، هیچ وقت اون آدم اول نمی شه...هیچ وقت...
    تو که خاطرذه ماطره نداری راحتی

    فدا دلت

    پس منم پست خواهم داد مثِ چی...
    چه پست باشه چه نباشه ، دو سال وِل معطلی


    اراده کن هم صحبتت میشم
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  2. 5 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #12602
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    بــ.اسن چیست؟
    باســـ.ن کره ایست که از دونیم کره شرقی و غربی تشکیل شده با یک مرکز بسیار زیبا!
    در این کره زیبا بدلیل وجودگازهای سمی هیچ محصولی نمیتوان کاشت جز خيار !
    آلت تنـــاسلی زن چیست؟
    از بی مهرگان و نرم تنان است. ظاهر آرامی دارد. جنسش شبیه پاستیل است. با وجود قدرت ویران کننده اش هرماه چند روز مریض میشود. بعد از مریضی به شدت گرسنه شده و هنگام شکار بشدت عرق میکند و با اینکه دندان ندارد اما طعمه را تا خرخره میبلعد و پس از مکیدن مایعات بدن، قربانی را سست و نیمه جان رها میکند.

    آلت تنـــاسلی مرد چیست?
    از بیداد گران است. شبکاری را دوست دارد پوست سرش را از کودکی از دست داده؟ در مقابل بدحجابی قدعلم میکند دو یتیم را زیر سایه خود نگه داشته. مودب است و به احترام خانمها ازجایش بلند میشود و آنقدر عاطفی و مهربان است که اگر او را نوازش کنی اشک شوق از چشمش جاری میشود


    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  4. 11 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #12603
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    الان رفتم دو دقيقه آشغال بذارم پايين ، انقدر هوا سرد بود كه تو آسانسور به خودم مى گفتم :
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    نبايد بخوابى لعنتى :|
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  6. 12 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #12604
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ :
    ﺷﺮﻁ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﻣﻦ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ؛
    ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮﺍﺯ ﺁﺏ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﯼ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ
    ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯﺵ ﮐﻢ ﺑﺸﻪ.
    ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺘﻮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮﻩ !!!...
    ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ .
    ﺍﺯ ﭘﺴﺮﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻣﺎﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺍﺯﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ
    ﭘﺮ ﺑﻮﺩ !!!
    ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺗﺮﺱ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ
    ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﻭﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﮑﻬﺎﻡ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ولی چون کافی نبود توش شاشیدم .
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  8. 11 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #12605
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    مردی دیروقت ‚ خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید كه
    در انتظار او بود.
    سلام بابا ! یك سئوال از شما بپرسم ؟
    - بله حتماً.چه سئوالی؟
    - بابا ! شما برای هرساعت كار چقدر پول می گیرید؟
    مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میكنی؟
    - فقط میخواهم بدانم.
    - اگر باید بدانی ‚ بسیار خوب می گویم : 20 دلار
    پسر كوچك در حالی كه سرش پائین بود آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : میشود
    10 دلار به من قرض بدهید ؟
    مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود كه پولی
    برای خریدن یك اسباب بازی مزخرف از من بگیری كاملآ در اشتباهی‚ سریع به
    اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت كار
    می كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه وقت ندارم.
    پسر كوچك‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست.
    مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای
    گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی كند؟
    بعد از حدود یك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی تند و
    خشن رفتار كرده است. شاید واقعآ چیزی بوده كه او برای خریدنش به 10 دلار نیاز
    داشته است.
    به خصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.
    مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.
    - خوابی پسرم ؟
    - نه پدر ، بیدارم.
    - من فكر كردم شاید با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و همه
    ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این 10 دلاری كه خواسته بودی.
    پسر كوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زیر بالشش برد
    و از آن زیر چند اسكناس مچاله شده در آورد.
    مرد وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی
    گفت : با این كه خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول كردی؟
    پسر كوچولو پاسخ داد: برای اینكه پولم كافی نبود‚ ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا
    می توانم یك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟
    من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم ... .
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  10. 11 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #12606
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,970
    نقل قول نوشته اصلی توسط rebasss نمایش پست ها
    چه پست باشه چه نباشه ، دو سال وِل معطلی

    اراده کن هم صحبتت میشم
    پِی ـشو به تنم مالیدم
    مگه خودت کم دل مشغولی داری مرد؟!


  12. 5 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #12607
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    نقل قول نوشته اصلی توسط pirana نمایش پست ها
    پِی ـشو به تنم مالیدم
    مگه خودت کم دل مشغولی داری مرد؟!

    بیخیال . . .
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  14. 5 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #12608
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    مجلس میهمانی بود.
    پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.
    و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت.دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.
    به همین خاطر با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:
    پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
    پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
    زیرا انتهایش خاکی است؛می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود...
    مواظب قضاوتهایمان باشیم،

    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  16. 10 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #12609
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,970
    نقل قول نوشته اصلی توسط rebasss نمایش پست ها
    من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم ... .


  18. 7 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #12610
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,970
    نقل قول نوشته اصلی توسط rebasss نمایش پست ها
    بیخیال . . .


  20. 6 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 1261 از 3602 نخستنخست ... 2617611161121112511259126012611262126312711311136117612261 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 115 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 115 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •