صفحه 1282 از 3602 نخستنخست ... 2827821182123212721280128112821283128412921332138217822282 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 12,811 به 12,820 از 36012

موضوع: ☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت

  1. #12811
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﻨﺎ ﮐﻨﻢ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺍﺏ ﻣﺎﯾﻮمو ﺑﺮﺩ
    ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﻠﻮﺗﻪ ﺗﺎ ﭘﻼﮊ ﻫﻢ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﭘﻼﮊ
    ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ
    ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﺳﻄﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ ﭘﻼﮊ که یهو ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﺪ
    ﮔﻔﺘﻢ ﺣﻮﺍﺳﺸﻮ ﭘﺮﺕ ﮐﻨﻢ
    ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﺪ؟
    ﮔﻔﺖ ﻓﻠﺴﻔﻪ
    ﮔﻔﺘﻢ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟
    ﮔﻔﺖ : ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺰ ﻫﺎیی ﮐﻪ ﻣﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ
    ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﺑﺰﻧﯿﺪ
    ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻄﻠﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﺪ ، ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺳﻄﻞ ﺗﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭد !!!

  2. 7 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #12812
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    یه بار بچگیام رفتم دستشویی زود اومدم بیرون،بابام خیلی جدی بهم گفت : پسرم تو این دنیا فقط دو تا حیوون هستن که سرپا میشاشن یکیش الاغه یکیشم تویی!

  4. 8 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #12813
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    واسه دوس دخترم میخواسم دستکش بخرم ,فروشندهه زن بود ، گفت : چه سایزی ؟ گفتم : نمیدونم …
    دستشو گذاشت رو میزو گفت : ازدست من کوچیکتره یا بزگتر؟
    دستمو گذاشتم رو دستش ، گفتم : همین قده ….
    با عشوه گفت : چیز دیگه ای نمیخواید ؟؟
    میخواستم یه سوتینم ازش بگیرم , وجدانم نذاشت…

  6. 8 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #12814
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    یه دوس پــــــــسر هستم ..
    در حد نو ! ماله یه خانوم دکتر بودم که فقط باهاش خونه میرفتم !!!
    اماده ی همکاری با دبیرستان و دانشگاه دخترانه..

  8. 7 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #12815
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    چند تا راهزن ۳ نفرو میگیرن بهشون میگن برید جنگل ۱۰ تا میوه بیارید…!

    اولی ۱۰ تا زدآلو میاره میگن باید بکنی تو ماتحتت تا بذاریم بری
    اما اگه صدات در بیاد میکُشیمت
    ۴ تاشو میکنه تو ماتحتتش صدای دادش در میاد میکُشنش…. !


    دومی ۱۰ تا تمشک میاره ۹ تا شو میکنه تو ماتحتش
    بعد میخنده میکُشنش….. !

    میره اون دنیا (برزخ)…
    بعد اولی بهش میگه:

    دیوونه چرا خندیدی که بکُشنت؟
    میگه: آخه سومی رو دیدم با ۱۰ تا آناناس داشت میومد!!!!!

  10. 8 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #12816
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    روزی پیرمرد قمار بازی احضاریه ای از طرف اداره مالیات دریافت کرد که در ان نوشته بود در روزی مشخص برای تعیین مالیاتش به اداره مالیات برود.

    صبح روز مورد نظر او بهمراه وکیلش به اداره مالیات رفت و در انجا کارمند اداره مالیات از او پرسید که ابن ثروت هنگفت را از چه راهی بدست اورده تا برایش مالیات تعیین کند؟
    پیرمرد جواب داد: من در تمام زندگی مشغول به قمار بوده ام و تمام این ثروت از راه قمار بدست آمده.
    کارمند مالیاتی گفت: محال است این همه ثروت از راه قمار باشد! یعنی شما هیچگاه نباخته اید؟
    اداره مالیات باور ندارد که همه ان از راه قمار باشد.
    پیرمرد گفت: اگر دوست داشته باشید در یک نمایش کوچک به شما نشان خواهم داد. و سپس ادامه داد:
    مثلا من حاضرم با شما سر هزار دلار شرط ببندم که چشم راست خود را با دندان گاز خواهم گرفت!
    کارمند اداره مالیات گفت: اینکار محال است! من حاضرم شرط ببندم!
    پیرمرد بلافاصله چشم راست خود را که مصنوعی بود در اورد و با دندان گاز گرفت!
    کارمند دهانش از شگفتی باز ماند و پیرمرد باز ادامه داد : حالا حاضرم با شما سر دو هزار دلار شرط ببندم که اینبار چشم چپ خودم را با دندان گاز بگیرم!
    کارمند اداره مالیات گفت: امکان ندارد آن یکی چشمش هم مصنوعی باشد چرا که او بدون عصا آمده و میتواند ببیند، لذا دوباره شرط بست. اینبار پیرمرد دندان های مصنوعیش را در اورد و روی چشم چپ گذاشت و گاز گرفت! کارمند اداره مالیات بسیار ناراحت و از اینکه تا بحال سه هزار دلار باخته بود بسیار بر افروخته بود. وکیل هم شاهد این ماجراها بود. پیرمرد گفت : حالا می خواهم شش هزا دلار با شما شرط ببندم که کار سخت تری انجام دهم !
    کارمند مالیات پرسید اینبار سر چه چیزی شرط می بندید ؟
    پیر مرد گفت : من انسوی میز شما سطل اشغالی قرار میدهم و این سوی میز می ایستم و به طرف سطل اشغال إدرار میکنم بدون انکه حتی قطره ای از ان در این بین به زمین بریزد !
    کارمند اداره مالیات گفت؛ اینبار دیگر محال است که موفق شوید، قبول میکنم !
    پیرمرد سطا اشغالی انسوی میز قرار داد و پشت میز ممیز مالیاتی ایستاد و زیپش را پایین کشید و علیرغم تلاش تمام ادرارش را روی میز ریخت و همه میزش را الوده کرد!
    کارمند مالیاتی با خوشحالی فریاد زد؛ دیدید ؟
    میدانستم که موفق نمی شوید ، من برنده شدم! در این هنگام وکیلی که همراه پیرمرد بود با دو دست سر خود را گرفت، کارمند پرسید اتفاق خاصی افتاده؟ شما خوب هستید؟
    وکیل گفت؛ نه ! خوب نیستم ! صبح که میخواستیم به اینجا بیاییم ، پیرمرد با من سر ۲۵ هزار دلار شرط بست که روی میز شما ادرار خواهد کرد و شما نه تنها ناراحت نمی شوید بلکه از اینکار بسیار خوشحال هم خواهید شد!

  12. 9 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #12817
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    مورد داشــــــــــتیم شورت زنونه گذاشـــــــته بجای دم کنـــــــی رو قابلمــــه

    بــــرنجا یکی۲۰ــــسانت قد کشـــــــــــیده….

  14. 7 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #12818
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    با بابام رفتیم بنگاه میگم آقا مزرعه دارین؟
    میگه میخواین بخرین؟
    پـَـ نــه پـَـَـ ما مترسکیم اومدیم دنبال کار،
    گفتیم مارو تو یه مزر عه ای چیزی نصب کنید..!

  16. 8 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #12819
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    484
    تشکر
    3,533
    تشکر شده : 3,662
    اﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺛﺒﺖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻌﻮﯾﺺ ﺍﺳﻢ، ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﻣﮕﻪ ﺍﺳﻤﺖ
    ﭼﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﻩ ؟
    ﮔﻔﺖ : ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎ “ﺁﺏ ﺩﺭﻩ ﺍﯼِ ” ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺳﻢ ﻣﻨﻮ
    ﮔﺬﺍﺷﺖ ” ﻓﺎﺿﻞ”، ﺍﻭﻧﻮَﺥ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﮐﺼﺎﻓﻄﻢ
    ﻓﺎﺿﻼﺏ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑُﻨﻦ !!
    ﯾﻨﯽ ﺑﺎ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺛﺒﺖ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﻘﻂ ﺯﻭﻧﮑَﻦ
    ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ

  18. 9 کاربر مقابل از cherry عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #12820
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    دختره تو اتوبوس رفته جلو کرایه خودشو دوستشو داده بعد داد میزنه فاطی من از جلو دادم تو از عقب نده...
    ..
    من:)))
    راننده اتوبوس:/
    فاطی:|
    بیت آقا:\
    خجالتم خوب چیزیه والا
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  20. 7 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 1282 از 3602 نخستنخست ... 2827821182123212721280128112821283128412921332138217822282 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 130 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 130 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •