خیلی مرسی که حرفمو رو زمین نزاشتی بمونه ، خیلی خیلی مرسینوشته اصلی توسط pirana
حالیم نمیشه... خیلی خسته فهمیدن اینکه: نخون نـــنه هــــرزه...
انگار دعوت نامه فرستادیم
خیلی مرسی که حرفمو رو زمین نزاشتی بمونه ، خیلی خیلی مرسیحالیم نمیشه... خیلی خسته فهمیدن اینکه: نخون نـــنه هــــرزه...
انگار دعوت نامه فرستادیم
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
آره شیخ میشینه میبینه ، مثِ خودمونِشیخ رفته مکتب... تا پس فردا که بیاد 30 صفحه دیگه تاختیم... به نظرت میشینه همه رو ببینه که به این هم برسه؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بازم پیش ما بیاچیزای خوبی میگه ، ما بریم خونه قعلا دوستان
من نوکرتم هستم ولی گاهی رد میدمخیلی مرسی که حرفمو رو زمین نزاشتی بمونه ، خیلی خیلی مرسی
همینه که خواستنی ـش میکنه
ما هم با اجازه... یا علی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کودکی گل فروش با صدای عاجزانه التماسم کرد گل بخر
گفتم: برای کی؟
گفت: برای هدیه دادن به عشقت!
گفتم: اگر عشقم به عشقش هدیه داد چی؟!
لحظه ای سکوت کرد و گفت: پول نداری گوه فلسفی نخور
..
قبلن هرچی گرون میشد ازکوره در میرفتیم که این چه مملکتیه و گرونی و فلانو بهمان ...
الان هرچی گرون میشه اول جک شو میسازیم بعد همه میخندیم.
چقد بافرهنگ و با جنبه شدیم!!!!!!!!
..
همیشه فکرم مشغوله که :
هایدﻩ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﺎ ﻫﻤﺶ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ میرفت
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ، ﺷﺎید اﻻﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ....
..
در حال حاضر 93 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 93 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
