ما هم با اجازه... یا علی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کودکی گل فروش با صدای عاجزانه التماسم کرد گل بخر
گفتم: برای کی؟
گفت: برای هدیه دادن به عشقت!
گفتم: اگر عشقم به عشقش هدیه داد چی؟!
لحظه ای سکوت کرد و گفت: پول نداری گوه فلسفی نخور
..
قبلن هرچی گرون میشد ازکوره در میرفتیم که این چه مملکتیه و گرونی و فلانو بهمان ...
الان هرچی گرون میشه اول جک شو میسازیم بعد همه میخندیم.
چقد بافرهنگ و با جنبه شدیم!!!!!!!!
..
همیشه فکرم مشغوله که :
هایدﻩ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﺎ ﻫﻤﺶ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ میرفت
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ، ﺷﺎید اﻻﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ....
..
در حال حاضر 94 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 94 مهمان ها)