کاش هنوز دستاش جون داشت... حتی واسه کتک زدننوشته اصلی توسط Peyman
دلم واسه کتک های مادرم تنگ شده
کاش هنوز دستاش جون داشت... حتی واسه کتک زدندلم واسه کتک های مادرم تنگ شده
تکذیب میکنم
94 لعنتی... سال سربازی رفتن
خیال پردازیتم که خوبهچی رو شوخی کردی ؟؟؟ چی رو به دل نگیرم دقیقا ؟؟؟
کسی مجبورش نکرده که ... بره ساز دهنی یاد بگیره که توی جیبشم بتونه بذاره و حمل کنه
من کجام ؟؟؟ خب اینجاست که قوه ی خیال آدم میاد به کمکش ، مثلا شما و مادر بنده از قدیم با هم دوست بودین ، بعد من برای خرید گوشی اومدم تهران ، انگار توی شهر خودمون گوشی قحط اومده ، بعد شما برای اینکه این فروشنده های تهرانی سرم کلاه نذارین میخواین با من بیاین برای خرید گوشی ... دخترتونم میارین تا یه دوره آموزش عکاسی براش بذارم ...
عجب چیزی شد
دستای مادرم دیگه اون زور قدیم رو نداره
الذین ولذین ، سال ه سال بدتر از اینه
کلا پی پی کردن توی اکوسیستم طبیعی رفته... هرگوشه به نحویاي واي بيچاره مردم ، هر چند نويد جان دود و آلودگي هواي تهران هم وحشتناكه
خوزستان کارونش
اصفهان زاینده رودش
ارومیه دریاچه ـش
و... و... و...
پیمون... شب پیش از عروسی که هیچی... من روز عروسیم میام اسپم میدم
جنس اهنش خوب نیس حتما
الهی بمیرم ؛ شیخ همیشه سلولای تحتانیش از هم گسسته میشن
بعدها تاریخ نویسان نگارش خواهد نمود از این همه کرامات شیخِ ما ، حالا شوما بسادگی از شیخ ما گذر کنین
قبلش فدا بشم الانم که بسی ؛ دیگه از هم گسستگی سلولهای تختانیتو به جایی رسوندی که واژگان مرا میربایی؟
از هم گسسته
این کلمات از اولش واس خودم بود
تو ازم رباییدی ای دزد
در حال حاضر 73 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 73 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
