خواهرزادم از مهد كودك شعر ياد گرفته و اومده واسه آقام با شوق و ذوق ميخونه " يونس قُمشده باز آمد به كرمان غم نخور ... كلبه ى اِحسان شده امروز قُلستان غم نخور " ... گ كلا نميتونه بگهبعد بابام ميگه ماشالا به پسرم كه شعراى پروين اعتصامى رو ياد گرفته ... خواهرم خيلى حق به جانب ميگه باباااا اين كه شعر كه تابلوئه واسه سعديه !
:|
سه نسلمون ريدن
يجورى ام قاطعانه ميگن كه آدم فك ميكنه حافظ تو آى اف ام با سعدى مُخته و پروين غربى فيت داده بوده اينا قاطى كردن با هم
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
کلاس رفتن در زمان خانه تکانی از واجب ترین واجبات عست ...
ببین میتونی واسه شب هم کلاس تقویتی بگیری ، یه وقت دیدی چند تا کار باقی مونده بود که گذاشته باشنش واسه شب
به پرده های اتاقای خونتونم رحم نمیکنی؟
اونا رو هم میزنی؟
اینجاست که شاعر میگه :
با پنجره بخواب ای سنگ جان من ...
الان تو با پنجره های اتاقت خوابیدی و پردشو زدی ؛ ای سنگ جان اون شخص مورد نظر
پ.ن خطاب به داش نویدم که وقتی میگم شعر باید باز باشه ینی چی ، نیگا همین یه مصرع چندتا معنی در خودش گنجونده![]()
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 114 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 114 مهمان ها)