روزایی که وقت ملاقاتیه
یه شیشه ضخیم کرده این دوریو
تو از پُشت شیشه نگاهم کنو
منم دست میذارم رو دستای تو
تو گوشی رو بردار ُ حرفی بزن
منم عاشقونه نگات میکنم
شبی که تو سلول تنهایی ام
به جای نگهبان صدات میکنم
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
يه موسسه مالى اعتبارى هست بنام " ريحانه گستر مشيز " ...
اصن آدم ميره توش پول بذاره حس ميكنه كارمنداش با چمدون آماده اون پشت نشستن و منتظرن پولو بريزى به حساب ، پولارو بريزن تو چمدونو وردارن و يا على از تو مدد ...
همينقدر حس اطمينان ميده به آدم ناموسن
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
می تَراوَد مَهتاب
می درخشد شَب تاب،
نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک
غَمِ این خُفته ی چند
خواب در چشمِ تَرَم می شکند.
نگران با من اِستاده سَحَر
صبح می خواهد از من
کز مبارکْ دَمِ او آوَرَم این قومِ به جانْ باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از رَهِ این سفرم می شکند...
نیما یوشیج
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این احسان خلقی همون نیوتنه وا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 42 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 42 مهمان ها)