یکی از فانتزی هام اینه برم سر کلاس هندسه
.
.
.
.
... بگم این درسا بسه
کاشکی این زنگ بخور دل به دلدار برسه
استاد حذفم کنه
من پاشم نگامو بندازم توو نگاش.
درحالی که میرم تو افق
بگم خوب دستِ منو خوندی
منو بدجوری سوزوندی
یکی از فانتزی هام اینه برم سر کلاس هندسه
.
.
.
.
... بگم این درسا بسه
کاشکی این زنگ بخور دل به دلدار برسه
استاد حذفم کنه
من پاشم نگامو بندازم توو نگاش.
درحالی که میرم تو افق
بگم خوب دستِ منو خوندی
منو بدجوری سوزوندی
تﻠﻮﺯﯾﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻔﺘﻪ 17 ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ،ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫﺴﺘﯿﺪ ...
.
.
ﺑﻨﺎﻡ ﺧـــﺪﺍ
ﯾﮏ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫﺴﺘﻢ :|
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ 20 ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺑﻘﯿﺸﻢ ﺧﻮﺍﺑﻢ ...
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺗﻔﺮﯾﺤﯽ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ
یه سوالی از بچگی ذهنمو مشغول کرده
حلزون دو دولـــــ ـــ ـــــ ــش میکشه رو زمین؟!زخم نمیشه :|
یادمان باشد
با شکستن پای دیگران
ما بهتر راه نخواهیم رفت...!
کاش یادمان بماند ،
با شکستن دل دیگران
ما خوشبخت تر نمیشویم ...
کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم
دیگر با او طرف نیستیم
با خدای او طرفیم
زنه داشته تو اتوبوس کتاب ســـــ ـــ ـــــ ــکسی میخونده ،
یه مرده میگه : خانوم توش چی نوشته؟!
میگه : نوشته مردای عرب قویترین ، و ژاپنی ها طولانی ترین رابطه جنـــــ ـــ ـــــ ــسی رو دارن!!
ببخشید شما؟!
.
.
.
.
مرده میگه : من عبدالقادر میتسو بیشی هستم!
دیروز رفتم خونه مادر زنم....
گوشیشو برداشتم اسممو پاک کردم بجاش زدم ایرانسل حالا هی پیام میدم به داماد خود نیکی کنید شاید که رستگار شوید بنده خدا حالا هی زنگ میزنه قربون صدقم میره منم کیف میکنما ؛-))
یه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف میکردن اومدم مثلا فروتنی کنم
گفتم نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مثله شمام:|
توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت بگو بلند بگو
گفتم یک کلمه سه حرفیه
از همه چیز برتر است
حاج آقا گفت : پول
تازه عروس مجلس گفت : عشق
شوهرش گفت : یار
کودک دبستانی گفت : علم
حاج آقا پشت سر هم گفت : پول اگه نمیشه طلا ، سکه
گفتم : حاج آقا اینها نمیشه
گفت : پس بنویس مال
گفتم : حاج آقا بازم نمیشه
گفت : جاه
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه
دیدم ساکت شد
مادر بزرگ پیر گفت :عمر
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار
محسن خندید و گفت : وام
یکی از آن وسط بلند گفت : وقت
یکی گفت : آدم
دوباره یکی گفت : خدا
خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی معناست هرکس جدول زندگی خود را دارد هنوزبه آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم،،،،،،،
شاید کودک پابرهنه بگوید کفش
کشاورز بگوید برف
لال بگوید حرف
ناشنوا بگوید صدا
نابینا بگوید نور
ومن هنوز درفکرم فکر!
در حال حاضر 114 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 114 مهمان ها)