همونم دوست دارم بهونه نیاز لبُ لوله کننوشته اصلی توسط rebasss
رژ نزدم که مزش تلخ باشه لنتی ، لبخند تلخ که مزه تلخی نداره
همونم دوست دارم بهونه نیاز لبُ لوله کن
رژ نزدم که مزش تلخ باشه لنتی ، لبخند تلخ که مزه تلخی نداره
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مث بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم
سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست دارم
چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم
کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمارم
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب ... اگه بد ، با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی ، با تو برام چیدنیه
مـــــــــــــــادر ...
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
لالایی ها تو دوست دارم ، بغض صداتو دوست دارم
مـــــــــــــــادر ...
لالایی ...
لالایی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کجایی تـــــــــــــــــــــو؟
به خداوندی خدایم قسم که از امثال من و تو متدین تر وجود نداره ...فردا صب تو اوین می بینمت /کافرای بی دینیم
از کافرای بی دین نترس ، از دین دارای کافر بترس ...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
چرا هر کی به من میرسه بهم میگه لبو لوله کن ؛ لنتیا کندینهمونم دوست دارم بهونه نیاز لبُ لوله کن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...][فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...][فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...][فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
آهنگشم خیلی قشنگِخودمو جدمو جد پدرم سوخته است ...
نه یه مشت ک-س-خ-ل و عقب افتاده دور هم جمع شدن دقیقا مثل بیمارستان حاشیه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تنها ، غمیگن ، نشسته با ماهکجایی تـــــــــــــــــــــو؟
در خلوت ساکت شبانگاه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 27 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 27 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
