اگه آتریسا اومد نذارید بره تا من برگردم
فعلا...
منـــــو دیــــــدی روتـــو برگـــردونـــــــدیبـــــاز دل عاشقــــــــــمو ســـــوزونـــــدی
با چــــــــه شوقـــــــی اومدم بـه ســوی تــو
ولـــــــی چشمهــای منـــو گریــــــــونــــدی
نه حــرفی نه پیامی نه عشقی نــه سلامی
دیگه خستــــه شده دل شده فکر جدایـــــی
نه اینطــــــور با تـــو بودن تـــوی دنیــــا
نه اینجـــــوری نشستــن تــــــوی رویــــا
نه هــر لحظـــه روی صد دفعـــه مــردن
نه اشکــــــــی که بریزن واسه غــــــم ها
دیگه بسه برام عشـق میخوام تنهـــا بمونم
ازیـــن پس تــوی دنیــا واسه دلــم بخـــونم
عشقت زمینم زد تو اوج پروازم
بخدا اگه بعد از دیپلم گرفتنم پای پیاده رهسپاره مکه میشدم الان میلیاردری بودم واسه خودم ، میبینم اونایی که رفتن مکه حتما حداقل یه باره دیگه حتما میرن
سلام حسین جانم ، چی خارجکی شدی ، لنتی از این کارا هم بلد بودی و رو نمیکردی؟
آخر این مهمونی رفتنا باعث شد چیز میز یاد بگیریا لنتی
اتفاقا مسیرم به بابل هم خورد ، سمت شیر و خورشید یه مبل فروشی دیدم به اسم مامطیر یاد تو افتادم
یه بار نشد گیلکی سلیس صوبت کنی
من اصن عادمیم که همه سبکی رو گوش میدم اما داد زدن بی مورد اونم بدون معنی واسه اینکه یه تیکه از شعر رو که معنی خاصیم نداره رو به عنوان خوانندگی قبول ندارم ، آخرشم اسمشو بزاریم سبک خاصی هستش ...
دشمنت شرمنده ولی خداییش آهنگ سه و چهارذشو گوش بده ، من که بقیشو گوش ندادم اگه تو بعدیاش آهنگ خوب شنیدی بگو تا گوش کنم اگه خوب بود تعریف میکنم
دستت مرسی پوریا جونم
میدونی که نظرات شخصیمون زیاد از هم فاصله نرَه
میدونی آدم به کسایی که نظراتشون خیلی به هم نزدیکه یه جوره دیگه میگه دوست
البته دود که بهونست ، سرطان ریشه ی وراثتی داره ، دود بیدارش میکنه و قوت میده بش ، شکر که بهونه نمیدی دست سلامتیت
به عمرت شمال نیومدی اما خوب شمالیا رو میشناسیا لِنتی
فدا بشم داشم
اگه وقت شد شب وایبر بیا ببینم چی باعث شده داشم دلش از دلتنگی به دلسنگی تغییر وضعیت بده
اخبار که اعلام نکرد ، میگن ...اونشو نمیدونم حالا اونش دیگه زیاد مهم نیس ، بانو الکسیس هم انقدر از بــ.اسنش درآمد کسب نکرده
میسپارم به پوریا جونم ، ترجمه کنه ببینم به چی خندیده و گفته دهنت
والا بوخودا
اشتباه نکن رفیق ، از زندگیت تا میتونی لذت ببر ، تو زندگی بعدی قرار نیست این لذتها تکرار بشه از ما گفتن
خواهش میکنم ناقابل بود
من فک کردم بخاطر دروغگو بودنش میخواستی سریع باهاش بهم بزنی نگو بخاطر چهار خط غذا بیشتر خوردنش میخوای تموم کنی
از شما که پنهون نیست ، از خدا چه پنهون همتون مد نظرم بودین
متاسفم برای زندگی شهری که باید برای امن آغوش یک زن به روستاهاش پناه برد ...
سلام منم برسون
دقیقا از ساعت 7 و 45 ته به الان طول کشید تا این نقلا رو قول بگیرم ...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 39 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 39 مهمان ها)