صابر ادامه داستان سیندرلا رو بنویس
صابر ادامه داستان سیندرلا رو بنویس
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
آمدم که ، آن هستی اما جوابمونو نمیدینوشته اصلی توسط pirana
دشویی رفتی؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
داداشم اومد رفتم ماشینُ جابجا کردم که ماشینشُ بیاره توآمدم که ، آن هستی اما جوابمونو نمیدی
دشویی رفتی؟
دادا من که اونو ننوشتم ، نویسندش ادامشو داد بیرون بسرعت میزارم برات کلکصابر ادامه داستان سیندرلا رو بنویس
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
فقط نفهمیدم اون خیار سالادی رو کوجا گذاشت ؟؟؟دادا من که اونو ننوشتم ، نویسندش ادامشو داد بیرون بسرعت میزارم برات کلک
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
بزرگی منو بهش برسون
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
فقط نفهمیدم اون خیار سالادی رو کوجا گذاشت ؟؟؟
زیر طاقچش
خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
همیشه واسم سوال بوده ما که صابون رو میزارم سر جاش پس ....
زیر طاقچش
خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
وقتی دلت شکست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیگه من اونقدرا وارد نیستم ، اما توجه داسته باش صابون رفته رفته تموم میشه پس از استعمال ، آما خیار تموم نمیشه باید خوردش دیگههمیشه واسم سوال بوده ما که صابون رو میزارم سر جاش پس ....
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 31 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 31 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
