به قصد لذت که نیس آما تا بمکی لدت خودش می آید دست خودم نیست خودش میادنوشته اصلی توسط pirana
چنانچه به قصد لذت نباشد بلامانع است
به قصد لذت که نیس آما تا بمکی لدت خودش می آید دست خودم نیست خودش میادچنانچه به قصد لذت نباشد بلامانع است
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
8813222, alireza444, azade, iwarjo, MaSiHa, mdm123, Milik, mojtaba00222, Ms-dj, nasim1986, pirana, R A S O O L, sam763, sooheilii
افاقه نمیکنهبرو جلو تلویزیون یه شبکه الکی نگاه کن لامصب ده دیقه نشده رفتی...
کوچه خالی بود کوچه خالی
بی تو عاری از هر حس و خیالی
جانم از دوریت باکری شد
همتی کن با این زرد شمالی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
روزه کله ...!
دلم یه نخ وینستون خواست با تــو
شبتون آروم
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
چون در راستای نجات جان مسلمانی است بلامانع استبه قصد لذت که نیس آما تا بمکی لدت خودش می آید دست خودم نیست خودش میاد
خوب بخوابی رفیقدلم یه نخ وینستون خواست با تــو
شبتون آروم
بده دستاتو تا فالت بگیروم
عزیزت یه سفر در پیش داره
این اسمی که کف دستت نوشتی
میخواد ترکت کنه تنهات بزاره
اینارو گفت و رفت اون فالگیر
سه بارم زیرگوشم گفت میره
بهش خندیدم و گفتم ولش کن
یه چیزی گفت بیچاره فقیر
حالا من موندم و اسمی که کم کم
داره از کف دستم پاک میشه
دارم کابوس فالم رو میبینم
داره این قصه وحشتناک میشه
چقدر بی رحم این دنیای بی تو
چه حالی دارن این چشمای خیسم
با اشکام وصعت دلتنگی هامو
دارم رو آستینم مینویسم
اگه گریه بزاره مینویسم
جدایی داغ عاشق سوز میشه
عزیزم نیستی پیشم ببینی
شبم با گریه کردن روز میشه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 67 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 67 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
