میگه که
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که ما افتاده ایم اینجا میان جمع ... خل ها
جاخالی هاشو خودتون پر کنید !راحته
این خل ها مثلا
میگه که
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که ما افتاده ایم اینجا میان جمع ... خل ها
جاخالی هاشو خودتون پر کنید !راحته
این خل ها مثلا
ویرایش توسط essi71 : 04-20-2023 در ساعت 08:41 AM
در دياري که در او نيست کسي يار کسي
کاش يارب نيفتد به کسي کار کسي
«استاد شهريار»
بوسيدن لبهاي معشوق از عبادت هاست…
بايد خدا اين را به دين داران بفهماند
سجاد دانشمند
در کافه اي نشسته ام
و نبض فنجان را ميگيرم
هنوز گرم است
گرمايش مرا به روزهايي مي بَرَد
که هنوز جوان بودم
هنوز عاشق بودم
روزهايي که در پياده رو قدم ميزدم
و به دنبال سطري مي گشتم
تا شعري نيمه تمام
از تو را تمام کنم
بعضي چيزها انگار
هيچ گاه تمامي ندارد
مثل مرگ باغچه
در چشمان باغبان پير
مثل پژمردن آخرين رز آبي
در دستان تو
مثل همان شعري که سالها نا تمام ماند
ميداني !
با مرگِ هر لحظه
تنها خاطره اي متولد ميشود
تا در سطوح ديگري از درد
ريشه هايش را
در جانت فرو کند
و آنوقت
مثل همين فنجان
به آرامي سرد ميشوي
و ضربانِ نَبْضَت
ديگر احساس نميشود…
شروين اعتمادي
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست.
آواره شدن ,حکايت سختي نيست.
از پاکي اشکهاي خود فهميدم .
لبخند هميشه راز خوشبختي نيست.
خاطرات،اين آدم کُشان خاموش
هيچوقت حرف حاليشان نيست
عاقبت
يک زنگ تلفن
يک آهنگ قديمي
يک صداي آشنا
يک شيشه ي عطر خالي …
همانند زخم خنجري
يا نه
شايد خود خنجري که لاي زخمي مانده باشد
قاتل مردي ميشود که مدتهاست
به تنهايي در انتظار دوباره ديدنت نشسته است .
” امير نويدکيا “
من به زيبا بودن فصل بعدي زندگيم
ايمان دارم...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)