نه تو فراموش ميشوي
و نه من
اين شهر همان شهر است
کافه ، نيمکت ،
پارک همان است
چيزي عوض نشده است …
بيا امروز دلتنگي را غافلگير کنيم .!
امير نويدکيا
حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد...
ميدهد دل را نفس آخر به سيل اضطراب
خانه آيينهاي داريم و مي گردد خراب
در محيط عشق تا سر درگريبان بردهايم
نيست چونگرداب رزقما بهغيرازپيچ وتاب
کاش با انديشه هستي نميپرداختيم
خواب ديگر شد غبار بينش از تعبير خواب
يک گرهوار از تعلق مانع وارستگيست
موج اينجا آبله درپاست از نقش حباب
بسمل شوقگلانداميست سر تا پاي من
ميتوانچونگلگرفتاز خنده زخمم گلاب
در محبت چهره زردي به دست آوردهام
زين گلستان کردهام برگ خزاني انتخاب
پيش روي اوکه آتش رنگ ميبازد ز شرم
آينه از سادهلوحي ميزند نقشي بر آب
در تماشاگاه بويگل نگه را بار نيست
آب ده چشم هوس اي شبنم از سير نقاب
تا بهکي بيکار باشد جوهر شمشير ناز
"گرچه ميدانم نگاهت فتنه است ما مخواب"
در دبستان تماشاي جمالت هر سحر
دارد از خط شعاعي مشق حيرت آفتاب
شور حشر انگيختدل از سعيخاکستر شدن
سوختچندانيکهسر تا پا نمک شد اينکباب
ناقصان را بيدل آسان نيست تعليمکمال
تا دمد يک دانه چندين آبرو ريزد سحاب
بيدل دهلوي
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)