يوسفم بستم دگر بار سفر ، يوسفم کنعان نميخواهم دگر
بر ذليخايی دگر دل دلده ام ، از هوای عشق تو افتاده ام
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا نیستم
شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم
منو ببخش که ندیده میگرفتم ، التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش که گرفتم ، جای دست عاشق تو
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وقتی که من عاشق می شم
دنیا برام رنگ دیگه س
صبح خروس خونش برام
انگار یه آهنگ دیگه س
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)