تو همون حس غریبی که همیشه با منینوشته اصلی توسط M.GCH
تو بهانه هر عاشق واسه زنده موندنی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهانه هر عاشق واسه زنده موندنی
یه روز از این روزا توی شب پا میذارم
توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
من که از تو دل کندم بس که مردم آزاری...
یه پیانو ، یک گل سرخ
یه چراغ نیمه روشن ....
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
ناری ناری ناری
ناری ناری ناری
تو گل اناری داری
اگه اینطوره پسناری ناری ناری
ناری ناری ناری
تو گل اناری داری
یارا یارا یارا
یارا یارا یارا
ارغوان این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ...
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
دلم گرفت ای هم نفس
پرم شکست تو این قفس
سلام ای بغض تو سینه سلام ای آه آیینه
هر جای دنیایی دلم اونجاست ...
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
