رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبینوشته اصلی توسط DePreSso
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
آوای زمین - وهم نو
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
آوای زمین - وهم نو
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
در این زمانه یِ بی هایو هویِ لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
حبیب
ترک چشمش ار جانم فتنه کرده راست
بین دو صد از این فتنه فتنه راست
گروه سپهر - شعر :عارف قزوینی
خود را نگر او را ببین ، کی دیده ای یاری چنین
اول به وصل خویش رس ، دوم به سوی دار شو
دلبسته را بر آب و گل نی آگه از اسرار دل
راز جهان عشق است و بس ، عاشق در این بازار شو
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
گوگوش - در امتداد شب
حوصله ندارمسلام دوستای گلم
به نظرم بیایم یکم هویت بدیم به تاپیک
اونم اینجوری که هر که شعری نوشت، اسم خوانننده و آهنگ رو هم بنویسه
اینجوری فقط یه مشاعره اس و زیاد حال نداره
اولشم خودم شروع میکنم
من که عاشقم مست و سر خوشم
جرعه میکشم از سبوی تو
(ه.شجریان - دل به دل )
همین که عصر یه جمعه... آدم تو خونه تنها شه...
همیشه آخر قصه پر از حرفای ناگفته س
همیشه حال ما اینه ، همیشه دنیا آشفته س
آکادمی گوگوش
سرتو بالا بگیر مثل قلبت مرد باش
عاشق بغضت بمون تکیه گاه درد باش
سامان جلیلی
شب بود و شب گردی بارون ُ و باد
رد شدم و چشام به چشماش اُفتاد
محسن چاووشی - لنگه کفش
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
سوختم خود را براي او غلط کردم ، غلط
در حال حاضر 42 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 42 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
