دو تا پرنده ، دو قلب عاشق
چه جور جدا ز هم بمونن ؟
دو تا پرنده ، دو قلب عاشق
چه جور جدا ز هم بمونن ؟
نگو تمومه عمر آشنایی
نگو رسیده لحظه جدایی
قسم به اون خدایی که میپرستی
دار و ندار این زن فقط تو هستی
(مهستی)
یک لبخند یک لبخند بود اشتباه من تنها گناه من
نوشتی که دوسم داری
دوسم داری همینو بس
دوسم داری قد نفس
بخوام بگم یه عالمس
(شاهرخ)
سلامی کن گهو گاهی بنام آشنا برمن
همین ا ندازه هم بسته برای شور دل بستن
نامه ات رو خودنم خوب من
اشک چکونده ام خوب من
یه لحظه بردم خودمو جای تو نشوندم خوب من
مهستی
نمیشه نمیشه نمیشه بی تو بمونم
غم تو غم تو غم تو بسته به جونم
کی میشه یار برات همدم و غمحوار برات شمع شب تار برات جز من تنها
من برات یار میشم شمع شب تار میشم همدم و همراه میشم در همه دنیا
(مهستی)
دیگه ن ندین لطفا مخم هنگ کرد
اگه خورشید من نیستی بیا و شمعو روشن کن
تمنای شرابم نیست یه جرعه آب شریکم باش
شبا وقتی فضای شهر لبریز بوی بارونه
توی پس کوچه خاکی عابری خسته میخونه
دیگه معجزه بارون دروغه اینو میدونم
ندارم طاقت موندن میرم اینجا نمیمونم
(شاهرخ)
من میخوام روزای بد . روز آفتابی بشه
شب خاکستری . مهتابی بشه . تو بمونی
در حال حاضر 55 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 55 مهمان ها)