مثل کوه پشت و پناه همیم
ولی هر دومون دستامون خالیه
باید جای من باشی تو زندگی
بفهمی نداری چه بد حالیه
مثل کوه پشت و پناه همیم
ولی هر دومون دستامون خالیه
باید جای من باشی تو زندگی
بفهمی نداری چه بد حالیه
هر جا کبوتری با قلب دلواپس، پر میزند اما افتاده از نفس
آنجا تو یادم کن دوست من دوست من
نمی خواستم خورشید و ازت بگیرم نمی خواستم آسمونت ابری باشه
نمی خواستم که چشات بارونی و سرد سهم تو گرِیه باشه بی صبری باشه
یا رب ایا تا کدامین لحظه باید سوخت
تا به کی چون شمع لرزان شعله ها افروخت
این پل بشکسته کی آخر می ریزد
در دل بی باورم باور می ریزد
(بانو مهستی)
دلم تنهاس... دلگیرم... همه ـش حس میکنم دارم بدون عشق میمیرم...
دلم تنهاس... مجبورم... فراموشت کنم حالا که از چشمای تو دورم...
من تو را تا بيكرانها من تو را تا كهكشانها
از زمين تا اسمانها دوست دارم ميپرستم
من تو را با نغمه های انتظارم
عاشقم با این نگاه بیقرارم
من تو را همچون پرستو
یاسمن ها نسترن ها
من تو را همچون که هستی دوست دارم
میپرستم
(معین)
در حال حاضر 46 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 46 مهمان ها)