مثه عصر پائيزی رنگ و رومون
واسه خيليا خاطره س آرزومون
مثه عصر پائيزی رنگ و رومون
واسه خيليا خاطره س آرزومون
ما گذشتیم و گذشت،آنچه تو ا ما کردی...
تو بمان و دگران؛وای به حال دگران...
نیامدی ـو سال ها نظر به جاده دوختم ، بیا ببین که بی تو من چه عاشقانه سوختم ...
مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بزاری...محاله بتونم...
من از لب تو منتظر یه حرف تازه ـم... تا قشنگ ترین قصه ی عالم رو بسازم...
مگه میشه ماهی ها رو بذاریم تو حسرت آب
یا شب قشنگ عاشق بمونه بی نور مهتاب
من اگه خدا بودم من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید
نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دل دیوونه ای دل ای بی نشونه ای دل
ندونستی زمونه نا مهربونه ای دل
یار قشنگ دلم بیا که تنگه دلم
تا کی با دلتنگی باید بجنگه دلم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)