توی این شب تار من این دود سیگارنوشته اصلی توسط MAHAK
دنیا همون بوده و هست حقارت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می‌کنم راه رهایی باز نیست
منو این دود غلیظ ، تلختر از اون چشای تار
تو و این دیوونه ی بیدار، بیدار حتی توی خواب
با دوتا چشم نیمه باز زیر این زار زار مهتاب
توی این شب تار من این دود سیگار
منو این دود غلیظ ، تلختر از اون چشای تار
تو و این دیوونه ی بیدار، بیدار حتی توی خواب
با دوتا چشم نیمه باز زیر این زار زار مهتاببه بغض در نفس پیچیده سوگند
به گلهای به خون غلطیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانـــــه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گلهای به خون غلطیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانـــــه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
دنياي ما اندازه ي هم نيستمن عاشق بارون وگيتارم
من روزها تاظهر ميخوابممن هر شبو تاصبح بيدارم
دنياي ما اندازه ي هم نيستمن عاشق بارون وگيتارم
من روزها تاظهر ميخوابممن هر شبو تاصبح بيدارم
جدی هر شبو تا صبح بیداری؟
دنياي ما اندازه ي هم نيستمن عاشق بارون وگيتارم
من روزها تاظهر ميخوابممن هر شبو تاصبح بيدارممیخواست با فقر و بدبختی بجنگه
می‌گفت بیهوده مردن خیلی ننگه
اجل اومد رسید هنگام مرگش
فنا شد در فساد اون قلب تنگش
بعضی وختا
جدی هر شبو تا صبح بیداری؟
شاید که یه روز خورشید بیاد بیرون
از پشت اون نقاب انقد به من نتاب
ابرا رو بزن کنار ، این شبها رو صب بکن
شادی رو برگردون سایه کن رو این سراب
به اون گوری که شد گهواره تو
برای پیکر صد پاره تو
می‌خونم من اگه بسته ز بیداد
گلوی مادر بیچاره تو
وختی که دلگیری وختی که ساکتی
توی خودت میری پاییزو میخونی
صدای خش خش تو صدای اون برگا
فهموند به من هرچند میری همین فردا
چرا انقد افسوس؟
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 40 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
