نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروا
به مرز قصه های کهنه می تازم
نگاه کن با چه سر سختی توی این سرما
برای عشق یه فصل تازه می سازم
من اون رگ های پر آوازو می بوسم
تو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریان
تو پاکیزه مثل مخمل قرآن
طلوع کن من حرارت از تو می گیرم
ظهور کن من شهامت از تو می گیرم
توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من
اگه خاموشمُ خسته / اگه از تو دوره دورم
تکیه کن به من غریبه / من یک کوهِ پر غرورم
پشتِ پنجره هنوزم / چشم به راهت میشینم
ای که بی تو خودمُ / تک و تنها میبینم
در حال حاضر 53 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 53 مهمان ها)