واو بده حالا اقا جغده
يه سوي اين قصه تويي يه سوي اين قصه منم
بسته بهم وجود ما تو بشکني من ميشکنم
گريه کنم يا نکنم حرف بزنم يا نزنم
من از هواي عشق تو دل بکنم يا نکنم
این ت
تو بال بسته مني من ترس پرواز توام
براي آزادي عشق از اين قفس من چه کنم
اینم واو
وجودم بی تو یخ بسته
بتاب، سردم ، زمستونم
منو مثل همون روزها
با آغوشت بپوشونم
در حال حاضر 18 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 18 مهمان ها)