من از اون آسمونِ آبی میخوام من از اون شب های مهتابی میخوام... دلم از خاطره های بد جداس من از اون وقتای بی تابی میخوام...
ما در صداي بيصداي گريه سوختيم
ما از عبور تلخ لحظه قصه ساختيم
من میخوام یه دسته گل به آب بدم... آرزوهام ـو به یک حباب بدم...
سیبی از شاخه ی حسرت بچیــنم... بندازم رو آسمون و تاب بدم...
منو از من نرنجونم
از این دنیا نترسونم
تمام دلخوشی هامو
به آغوش تو مدیونم
من ـو ببر به اون حالت... همون لحظه همون ساعت...
به اندوه غـــــروبی که... به دلشوره ی خــــوبی که...
تو چشمام خیره میمونی... به من چیزی بفهمــونی...
یه جایی توی قلبت هست
که روزی خونه ی من بود
به این زودی نگو دیره
به این زودی نگو بدرود
دلتنگم دلـــتنگم دلتنگ از این بیداد... دلتنگــــــم دلتنگم دلتنگ از این صیاد...
دل کدومه
مشکل کدومه
پیش من افسانه کم گو
از دل دیوانه کم گو
در حال حاضر 24 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 24 مهمان ها)