وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت... داشت هنوزم بره هاشو میلیسید...
وقتی رسید قلبی هنوز تپش داشت... اما اونم چشمه ای بود که خشکید...
وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت... داشت هنوزم بره هاشو میلیسید...
وقتی رسید قلبی هنوز تپش داشت... اما اونم چشمه ای بود که خشکید...
دروغه لیلی و مجنون
قصه شاه پریون
دیگه از وامق و عزرا چی بگم
نکنین باور قصه غم
يه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تمام وعده ها رو داديم و حرفارو گفتيم
ديگه هيچي نمي مونه براي گفتن ما
اگه این زندگی باشه من از مردن هراسم نیست... یه حسی دارم این روزا شاید مُردَم حواسم نیست...
تویی یک مرغ سپید
عاشق چشمه و نور
من گل آلوده و تلخ
قطره آبی ته چاه
در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)