تا با تو خندیدم اسبت رو زین کردی
با این من ساده تو بدترین کردی
تا با تو خندیدم اسبت رو زین کردی
با این من ساده تو بدترین کردی
یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست... یه عاشق فکر سود و ضررش نیست...
تا با تو خندیدم کج شد کلاه تو
شد غرق خودخواهی طرز نگاه تو
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران... تا در این دشت عرور کینه داران سُرخ است...
تا با تو خندیدم خود را خدا دیدی
از نسل خاکی ها خود را جدا دیدی
یه روز تو زندگیم بودی... همینجا روبروم بودی... اما آرزوم نبودی...
فکر میکردم از آسمون... باید بیاد یه روزی اون... تا آرزوم بشه تموم...
من دیگه حوصله ی عاشقی رو ندارم
هرکی باشه پا رو دلم میزارم
خسته ام خسته از این حرفای عاشقونه
خسته از این قهرای بی بهونه
همین جایی که هستی باش از این خونه بری کیشی... تو این خونه خودت شادی داری سرباز کی میشی؟
یادته چطور تو مستی پای رفتنم رو بستی
اونروزی که از تو چشمام افتادی زمین شکستی
رفتی زندگی رو باختی دیگه کار ما رو ساختی
آخه ای دل دیونه کاشکی عشقو میشناختی
در حال حاضر 18 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 18 مهمان ها)