لب کارون چه گل بارون
میخونم نغمه ی خوش لب کارون
لب کارون چه گل بارون
میخونم نغمه ی خوش لب کارون
نیاز من به او ، ورای خواستنه
نیاز جویبار ، به جاری بودنه
هیشکی تو دنیا نمیدونه شاید حال منو من غمگینم
پنجره شاهد بوده که یه عمره تنها کنار میشینم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من ، خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
تلخی روز و روزگار تار
خم نشدن تو فصل بی بهار
با تو فقط میشه که ساده طی کرد
گله ی بی مغز حصود و هی کرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن براید
پ.ن:اینو اصفهانی خونده.
دقیقه های بی تو
پرنده های خسته ن
آیینه های خالی
دروازه های بسته ن
جان ز تن درآید
دلم تنهاست... غمگینم...
همش حس میکنم دارم بدون عشق میمیرم
منو رسوای و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم سیاه
هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 21 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 21 مهمان ها)