مثل بـارون اگه نـبـاري خبر از حال من نـداري
بي تو پرپر مي شم دو روزه دل سنگـت برام مي سوزه
همه زندگیمو بگیری ازم
بازم پای عشق تو وامیستم
یه آدم تو دنیا نشونم بده
بتونه بگه عاشقت نیستم
من لبه پرتگاهمو غربت یه بی راهمو تو حواست نیست
غم داره من دنبالمو حرف یه شهر حالمو تو حواست نیست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو كه قدر وفامو ندونستي
ميشد يه رنگ بموني نتونستي
گمون نكن تو دستات يه اسيرم
ديگه قلبمو از تو پس ميگيرم
میخوام تورو که باشی حتی اگه نباشم
حتی اگه تو رویات خیال رفته باشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من تو را درجذبه ی محراب دیدن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
مگه میشه عاشق نشد... چشاتُ که وا میکنی
منُ از زمین و زمــــــان... با چشمات جدا میکنی
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی و قهرت مصیبت شدو بارید
در حال حاضر 29 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 29 مهمان ها)