در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست ...
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگـــی ـست زمانــــی که نباشی
یاد من نبودی اما به یاد تو شکستم
غیر تو که دوری از من دل به هیچکی نبستم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مردی پیاده آمده تا روستای تو... شعری شکفته روی لبانش برای تو
وای دلم بدون تو نمیتونم
وای دلم نگو از من دل میکنی
وای دلم تو هنوزم عشق منی
وای دلم بدون تو نمیتونم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
منم و حسرت با تو ما شدن
تویی و بدون من رها شدن
نامه تو دادی بمن خوندمش یواشکی
خوندمش هزار دفعه سوزوندمش یواشکی
تا ندونن این و اون درد عشق من چیه
ندونن تو زندگی خدای عشق من کیه
( شهره )
همه عمر من سجده کردم به تو
من از حسرت غیر تو خالیم
هنوزم زمان پرستیدنه
برام هیچ فرقی نداره کیم
من... خالی از عاطفه و خشم... خالی از خویشی و غربت... گیج و مبهوت بین بودن و نبودن...
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)