نه میشه باورت کنم
نه میشه از تو رد بشم
نه میشه خوب من بشی
نه میشه با تو بد بشم
نه میشه باورت کنم
نه میشه از تو رد بشم
نه میشه خوب من بشی
نه میشه با تو بد بشم
نمیشه دل به هر کس داد نمیشه از نفس افتاد
پرنده با پر بسته نمیشه از قفس آزاد
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ماه در میاد که چی بشه میخواد عزیز کی بشه
ماه درمیاد چیکار کنه باز آسمون تار کنه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هر جای دنیایی دلم اونجاست
من کعبمو دور تو میسازم
من پشت کردم به همه دنیا
تا رو به تو سجاده بندازم
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند
ما دل به عشوه ی که دهیم؟ اختیار چیست؟
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمعِ روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اولين و آخرين خريدار اداتمهنوزم عاشق لحظه ي ديدار چشاتم.
مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 13 مهمان ها)