شعر داشتم یادم رفته
شعر داشتم یادم رفته
به یاد آرتین
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
شمالی گفتی و شعر یادم اومد
مثل شیرین که بود فرهادم اومد
بلند گفتم آهای مردم چه سادهان
یه باری رو دوش فریادم اومد
همه چیزا که یادم رفته بودن
همهاش چشم بسته از سر یادم اومد
خزر با ماهیها و گیله مردهاش
زنها و بچهها و پیــرمردهاش
با اون گوش ماهیهای رنگ وارنگهاش
همه ریز و درشتها و بلندهاش![]()
...
![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
به یاد آرتین
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
دیوونه ای این جک هستم بزرگی را گفتند چه میکنی؟
گفت: بیوه
بله بزرگوار دیوث تشریف داشتن
به همه شاعران انجمنی
به غزل های خیس از آبِ منی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
فقط غم بود که اومد حلقه بر در زد...![]()
بیان ماست موسیر و چیپس
به یاد آرتین
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
خداحافظ پیام من..کلام من...
در حال حاضر 96 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 96 مهمان ها)