آقا من که از اول دیدی آوتارت را مسجره میکردم میگفتم دو دماغه خودت که شاهد بودی
آقا من که از اول دیدی آوتارت را مسجره میکردم میگفتم دو دماغه خودت که شاهد بودی
نور سحرگاهی دهد ،
فیضی که می خواهی دهد ،
با مسکنت شاهی دهد ،
سلطان درویشم کند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو رو گذاشته حاملت کنه هادی
به یاد آرتین
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
سوزد مرا ،
سازد مرا ،
در آتش اندازد مرا ،
از من رها سازد مرا ،
بیگانه از خویشم کند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
طوفان جون هر کی دوست داری از اون نقل های مسخره ات نگیر تر بزنی به چت روم بره
دل و دین و عقل و هوشم
همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی
به من خراب دادی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 58 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 58 مهمان ها)