حداقل بهشون احترام بزاز!!!!
يادش بخير طهران ضلع شمال روسيه پست بودم ساعت يک تا پنج صبح، حوالى دو و نيم بود و منم تو خواب و بيدارى ديدم يکى داره مياد سمت کيوسک، ديدم ى پسر تپل و سفيد و خوشگل اومد پيشم گفت سرکار آب دارى بهم بدى آب مى خوام!!!!!
آقا منو برق گرفت وقتى دقت کردم ديدم چ آرايشى کرده و چ صداى سيوکسى داره!!
منم ردش کردم گفتم ن ندارم و اين حرفا، ديدم ول نمى کنه مى گه اب دارى بده ابتو بوخورم
من گفتم الان گشتى مياد شر مى شه شاستى بى سيمى ک هميشه باطرى نداشتو فشار دادم گفتم ى مورد مشکوک رويت شده اونم ترسيد و نفرينم کرد و در رف