در من ادراکیست از تو عاشقانه، عاشقانه
از تو تصویریست در من جاودانه، جاودانه
تو هوای عطری از صحرای دور آرزویی
از تو سنگین شهر ذهنم کوچه کوچه، خانه خانه
آه ای آمیزهیی از بیریایی با محبت!
شادی تو کودکانه، رأفت تو مادرانه
شهربانوی وجودم باش و کابین تو؟ بستان
اینک، اقلیم دل من بیکرانِ بیکرانه
آتش او؟ دیگر این افسانه را بگذار و بگذر
در من اینک آتش تو، شعله شعله در زبانه
فصل، فصل توست دیگر، فصل فصل ما -من و تو-
فصل عطر و فصل سبزه، فصل گل، فصل جوانه
فصل رفتن در خیابانهای شوخ مهربانی
فصل ماندن در تماشای قشنگ شاعرانه
فصل چیدنهای گلها - چیدن گلهای بوسه -
از بهار و از لب تو، خوشه خوشه، دانه دانه
دفتری که حرف حرف، برگ برگش مرثیت بود
اینک اینک در هوایت پر ترنم، پر ترانه
بار دیگر ظلمتم را میشکافد شب چراغی
تا کیاش از من بدزدی بار دیگر، ای زمانه ...
حسین منزوی ...