هیچ می دونستید که با دیدن مریخ ، مشتری می شوید ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آه ای مسافران گم شده در غبار ،
با شما گمشده گانم ،
مرا لمس کنید ،
تن من مرده و روحم هم حیران شده است ،
تن من را به آتش بسپارید ،
روحم آزاد کنید ...
Milik ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میلاد این تایر به سرا ، تنها کاری که کردن این بود :
به لجن کشیدن کلمات . . .
می گیری چی می گم !؟
منظورم اینه :
تمام کلمات رو از معنی تهی کردن . . .
از عشق به گیر تا موسیقی یِ زیر زمینی با امیر حسین مقصود لو . . .
آدم روش نمیشه بگه موسیقی یِ زیر زمینی ، همون جور که روش نمی شه بگه عشق . . .
فاک ، ای کمین زده روی آلتی ،
دستان تو گهواره ی گرم و راحتی ،
بسان ماهیان هرجایی ،
از این کمین گاه هجرتی به بام دیگری
یاد آر که زالوصفتان عالمِ قفه اند ،
یار آر که عاشق شده گان محکوم به ســکــس اند ...
Milik ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 304 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 304 مهمان ها)