مثل طفلی که بچسبد به پدر ، وقتِ خطر ...
مثل طفلی که بچسبد به پدر ، وقتِ خطر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نوشته اصلی توسط Meysam Molaei
صابر همون شبیِ که همه رو کارن و ما هنوز عذب اغلی هستیم
دی شب می خواستی منو زن بدی ، خودت بیش تر لازمی که . . .
منجی عالمِ حشریت دیگه فردا ظهور کن ... وقتشه ...
بوچ ، بوچ ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
داره نسلش رو زیاد می کنه ، حواسش رو پرت نکن میلاد . . .
هی هر شب جمعه شیعیان جهان میرن رو کار به امید اینکه از فردا میخوان برن رو کار حوریا تو بهشت ...
هی هر جمعه نمیاد ، نمیاد ، نمیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چِتِ پاره تشریف دارم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از ابرها برای تو ،
گلپوش آسمانی خواهم بافت .
سپس مرا بسان درخت که برگ ها در آغوشش گرفته اند
در آغوش بگیر ...
Milik ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آره ، مثل همین ورزش کارا خود شون رو آماده می کنن برای مسابقات . . . ییدنِ دخترای اون ور . . .
باشد که رست گار شوند . . .
در حال حاضر 299 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 299 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول