هم اکنون فیلم های کوتاه شبی که زمین ایستاد و ماه عسل و 35 متری سطح آب و دندان آبی ....
ناامید تر و خسته تر و بدبین تر از قبل
برو برو که دگر آشنا نمی خواهم ب درد خو گرفتمو دوا نمی خوام
چرا آدم باید از ی سوراخ صد بار گزیده بشه و باز هم خر بشه اشتباهشو تکرار کنه؟
مثلا بگه همه مث هم نیستن یا این با اون فرق داره!!! سادگی یا حماقت یا اصن هرچی که هست خیلی بده
ینی تو این اوضاع پیچ در پیچ ، الان پدرم زنگ زده که احسان زنگ بزن به عمه خانم عذرخواهی کن ! میگم پدر من خودت که شاهد بودی چه چیزایی پشت سر من گفت حتی به خودت ، حالا من زنگ بزنم عذرخواهی کنم ؟ بزرگتره احترامش واجب دیدی تو این هم سال احترامشو نگه داشتم و چیزی نگفتم ... نمیدونم چه اصراریه که حتماً من تو مراسم باشم ؟ بعد پدرم میگه امروز صبح دوباره زنگ زده یه جورایی دوباره گفته ... گفتم باشه زنگ میزنم و آخر هفته میام تهران
هیچی زنگ زدم الان گوشی رو برداشته با بی میلی جواب میده !!! انگار که دارم با ملکه ی انگلیس صحبت میکنم !! خودش زنگ میزنه میگه احسان چند سال نیومده دلخوره ، اونوقت زنگ که میزنی بهش اینجوری جواب میده ...
دوباره زنگ زدم به پدرم که منو معاف کن اینهمه بکوبم بیام تهران برای این آدم مغرور که چی بشهدیگ عمه خانم رو هم بزنم ؟ کار به تهدید کشید : اگه اومدی که اومدی ... :))
عجب گیری کردیم به خدا
از اون موقع که یادم میاد سر کار خانم عمه دارای فیس و باد بود و منم خوشم نمیومد ازش ... یکی دو بار که نبود دلخوری قهر ! الانم فرقی نکرده ... نمیدونم چرا پدرم اینقدر کوتاه میاد در مقابلش ! ینی من زنگ بزنم خودمو کوچیک کنم اونم اینطور جواب بده هیچی به هیچی ؟! ولش کن دیگه ! ینی سه چهار سال بود نرفتم راحت بودم ... احترامش واجبه همیشه بهش احترام گذاشتم ولی این رفتارها غیر قابل تحمله دیگه ...
یاد نمیره اولین بار چجوری با خانومم برخورد کرد ... ینی میخواستیم زمین دهن باز کنه راحت شم ... ینی همه باید از این اخلاق گند آگاه بشن ...
آخرشم حرف حرف این جور آماست فاییده نداره
سر یه قضیه با عمه اینا به هم زدیم...من که از اول خونشون نمیرفتم.
در حال حاضر 135 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 135 مهمان ها)