بیا با هم بریم آلمان میلاد ، تو موزیک الکترونیک کار کن ، منم می رم پیش فرشته گان هر جایی . . .
میخوام براتون موزیکی رو که باهاش اسید (ال اس دی) چسبوندم رو بزارم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بعد از چسبوندم اسید پرپر شدم و هنگام گوش کردن به این موسیقی در همان حال عملا پاره شدم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آهان داشتم می گفتم میلاد : . . .
طرف تعریف می کرد سر بازیش توی زمان جنگ بی هوده و ننگینِ 8 ساله بوده . . .
می گفت : یه شب که خواب بودیم توی سنگر ، بغل دستیم منو با هول و هراس بی دار
کرده و می گه : رضا ! رضا ! دیدی !؟ دیدی !؟ دیدیش !؟
می گم : چی رو !؟ به گیر به خواب نصف شبی !
می گه : چه طور اون نور سبز رو نمی بینی !؟ مگه کوری !؟
آغا مون اومده بود توی سنگر . . .
رضا می گه : بابا بکش بیرون از ما ، ما حتما سعادت نه داشتیم ، داغِ خودت بذار به خوابیم . . .
خلاصه کنم : اون دوست با سعادتِ آقا رضا ، الان توی کرمون یکی از
کلفت ترین ثر دار های ثص پاهه پوست دارانه . . .
باید عاقا رو دیده باشی تا بتونی هم دزدی کنی ، هم دروغ بگی ، هم حق اینو و اونو بخوری ، هم آدم بکشی ، هم تجاوز کنی و در کل تمامی کارهایی که در تمام دنیا غیرقابل قبول و غیرانسانی و حتی غیر حیوانی باشه رو انجام بدی ، بدون اینکه حتی به کسی بابت کارهایی که می کنی جوابی پس بدی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 183 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 183 مهمان ها)