خواهشمندیم تعریف کن
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صبح شده ،
کارد و پنیر رو میزه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
72 ساعت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
قمیشی ، قمیشی که میگفتین این بود ...
این که شده بهنام بانی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
می رفت و با رفتنش ،
جرعه ، جرعه ی تنها شدنم را سرکشیدم
می رفت و با رفتنش ،
تمام شده به ابتدای گریه رسیدم
می رفت و با رفتنش ،
مرداب وار به درون خود فرو رفتم
می رفت و با رفتنش ،
پنجره ، پرده کنار زده بود
می رفت و با رفتنش ،
یک کوه پشت سرم جاخورده بود ...
Milik ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 181 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 181 مهمان ها)