یه شوویی نصمه شویی ، نیمه دِ شوگار
دل گریبونم گرِت سی دییَنه یار
![]()
یه شوویی نصمه شویی ، نیمه دِ شوگار
دل گریبونم گرِت سی دییَنه یار
![]()
حضرت ابراهیم در گلستان ...
![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
اون که سپردی به باد حسرت ،
تموم دار و ندار ما بود ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ببین و حسرت بکش چون غیر از حسرت کشیدن در این دنیا انتخاب و چیز دیگری نداری...![]()
واقعأ سهم ما از دنیای به این بزرگی و زندگی این بود...؟![]()
در حال حاضر 291 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 291 مهمان ها)