ای پرنده ی مهاجر ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله بارِ روی رخبت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پُر وحشتِ نگاهم
می میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
ای پرنده ی مهاجر ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله بارِ روی رخبت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پُر وحشتِ نگاهم
می میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
تو دستاتو تکون دادی واسم از اونور شیشه
دلم واسه همین لحظه قد یک عمر تنگ میشه
برای ماندنت با من، هزارتا مسئله داری
برای رفتنت بی من، هزارتا راه حل داری
...اومدم سر و گوشی آب بدم...
متنفرم از مقایسه شدن با دیگران...
منو با خودم مقایسه کن.
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
میـان دو کس جـنگ چـون آتش است
سخـن چـین بدبخـت هیزم کش است
کننـد این و آن خـوش دگـر بـاره ی دل
ومی اندر میـان، کور بخـت و خـجل
مـیــان دو تــن، آتـش افــروخــتـن
نه عقل است و خود، در میان سوختن
در حال حاضر 229 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 229 مهمان ها)