امتحان که بله...
دست راستم خیلی درد می کنه
باید کسی باشد
که مرا بفهمد؛
بفهمد دلتنگم،
بفهمد بهانه گیر شده ام...
باید کسی باشد
عمق معنای سکوتم را
از نقطه چین شعرم دریابد...
میدونی قرار بود مثه یِ کوه باشم
که تو راحت تکیه کنی بهش
که محکمتر قدماتُ رو زمین بذاری:(
که سرت بالا باشه که نگاه به اینور اونور نکنی
آخه من چشات بودم:)
یا حتی دستات وقتی مُشتِشون میکردی:)
یا نه اصلا پاهات بودم وقتی توانِ رفتن رو نداشتی :)
یادته؟
اشک شدم از چشات سُر خوردم رو صورته خوشگلت؟
یادته خنده شدم جووونه زدم رو لبات؟
یادته امید شدم رفتم تو قلبت؟
نه یادته بگو دیگه باد شدم رفتم تو موهات؟
هوووم نمیگی این یعنی ادامه بدم:)
اینا جاهایِ خوبش بود:)
یهو ورق برگشت
یهو نگرانی شدم
دلشوره شدم
غم شدم
درد شدم:)
یهو سرد شدم دیگه نشد بگم دستات،آخ دستات کو ها کنم گرم شن ؟
یهو نشد بگم آخ چشات چشات
دردت بجونم چشات چرا قرمزن؟
نشد بگم باد برد کوهت رو:)
دیگه نشد بگم برو راه برو عقبُ نگاه نکن که من پشتِتَم:)
نشد بگم سر بالا تو باید سرت باشه چون منو داری:)
نشد بگم ببین بخند واسم خندت روزمُ میسازه
نشد بگم ببین گریه نکن که شب نمیتونم بخوابم:)
نشد بگم میدونی نه؟:)
بگذریم...گذشتیم...:)
وقتی رفتم حتی نگاه نکردم ببینم جام پر شده یا نه؟:)
میدونی میدونم هیشکی مثه من
نبود برات نیست برات
با خودخواهیِ کامل و غرورِ تموم میگم اینو*.*
دورم ازت قبول سردم باهات قبول
ولی کاش میتونستم مثه قبلنا بگم
من فدایِ بغضِ ناشی از خوندنِ یِ مُشت دردت بانو که قرار بود شیرین باشه قرار بود بگم یِ سال دیگه کنارم کنارت آرزوهایِ خوب میکنیم میریم جلو
و نشد مثه همیشه :)
چون چیزی که من دارم تلخیِ و بس...
به اسمت که مُمدِ حیاتِ ببخش:)
مرا خیال تو بیخیال عالم کرد:)
در حال حاضر 214 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 214 مهمان ها)