خاکِ خَریتو کاخ می کنین ...
خاکِ خَریتو کاخ می کنین ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این منم یه خسته ی ریل
این منم یه واگن سیر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این منم دردِ باورم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه پای روحمو مین جوویده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از آب گذشتم ،
بوی ماهی مرده میدم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو که چشمات باز واسه دیدن من ،
نگام کن بو عقده می دم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ذنبالِ رهایی ام ،
تو نرفته های تو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اون فصل سردم ،
وقتِ تعویضِ لباساته ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حقیقت شکست بود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 172 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 172 مهمان ها)