در خلوت محزون من
ای دوست
آرام و قرارِ
دل دیوانه ی من باش ...
مهدى_اخوان_ثالث
در خلوت محزون من
ای دوست
آرام و قرارِ
دل دیوانه ی من باش ...
مهدى_اخوان_ثالث
جايی كه قرار گذاشته بوديم
همديگر را ديديم
نه در زمانی كه قرار گذاشته بوديم
من بيست سال زودتر آمده،
منتظر ماندم...
تو آمدی،
بيست سال ديرتر...
من از انتظار تو پيرم،
تو از منتظر گذاشتنم جوان!
چه محفل آرائی چه شیرین سخنی
نمی کنم باور که مهمان منی
نمی کنم باور که با خنده خود
سکوت سنگین را چنین می شکنی
قدم نهادی در خانه من
شد از تو روشن کاشانه من
سبو بی افکن،پیاله بشکن
که باده مستی ندهد
خوشا به حالی که خود مجالی
به مِی پرستی ندهد
تو نور چشمان منی،بر دو چشمم قدمت
مرو از این خانه مرو تا نمیرم زغمت
به کنارم تو بمان،به شام تارم تو بمان
تو بمان با غم عاشق که رسد
همه سودای تو دارم تو بمان
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
که بی صدا شکستن آفت این زمانه ست . . .
دخترک جز تو که دستات واسه من مثل وطن بود . . .
در حال حاضر 210 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 210 مهمان ها)