شبا بي تاب و بيدارم
تو آرومي تو در خوابي
شبم تاريک و خاموشم
تو خورشيدي که مي تابي
يخم سردم زمستونم
تو گرماي تابستونی
کويرم خشک و لب تشنه
تو سبزي سبز تو بارونی
منم بي پر و بال خسته
تو اما اوج پروازي
منم شعر فراموشي
تويي که نغمه پردازي
منم محتاج يک آغاز
به فکر لحظه ي پرواز
که با تو همسفر باشم
با تو هم ساز و هم آواز
بساز با من نترس از من
نترس از سردي دستام
بخون با من بگو با من
که با تو راهي فردام
به من معني بده با عشق
منو با عشق احيا کن
رو به زندون تنهايي
در و پنجره اي وا کن
به اين دنياي بي رنگم
بزن نقشي بده رنگي
که دلگيرم و افسرده
از اين دنياي بي رنگي
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]