تو فصل آوار غمم ،
رنگ غریبه گی بکن ...![]()
تو فصل آوار غمم ،
رنگ غریبه گی بکن ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
میدونم تو شب های تاریک شهر ،
چراغِ یه جایی هنوز روشنه ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دیگه هر بسترِ خوابی ،
تختِ بندِ یه شکنجه ست ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
تو مِه فرو می ریم ،
سالِ هزار و چند ، با تو ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
این مرد ، چند سالِ پیش ،
مرده بود ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
آوازه خونِ لعنتی ،
یه حرفِ تازه تر بزن ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بیا برای رهایی ،
رهایی از شب که ممتدِ ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
به سراب آینه ها دل بستن ،
به حریم سایه ها تن دادن ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بزار دنیا بی عاطفه بودنُ ،
رو فرقِ سرش ، حلوا حلوا کنه ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 201 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 201 مهمان ها)