قبل از اذان صبح، نذرم روا نشد
اصرارهای من شکل دعا نشد
گفتم خدای عشق، اشعار من دَرَک
با او بگو چرا شب جابجا نشد
این اشتباه من یا جرم عشق بود
سارا چرا نشد؟ لیلا چرا نشد؟
خونم ز رگ جهید، از استخوان گذشت
کانسرو خون و عشق هم خونبها نشد
گفتند نذر کن، یک جوشن کبیر
نذرم هزار شد... اما روا نشد
من نت به نت شدم، سی لا ر ِ می دو فا
این نظم مرتعش ، آخر صدا نشد
عالی جناب من رفت و غرور ماند
سهمی که تا ابد از من جدا نشد
تقدیر هم نخواست، من باختم، قبول
جرم خفیف عشق هم... بر ملا نشد
گفتند نذر کن، یک مکه... کربلا
صد مکه ساختم، صد کربلا... نشد
در انتهای سعی، در من یزید عشق
تا آخرین نفس، ماندم... چرا نشد؟
سارا چرا نشد؟ لیلا چرا نشد؟
هم شعر مرد و رفت، هم کربلا نشد
من خستهام، بجنب، دیگر نمیکشم شلیک کن رفیق...
نذرم روا نشد کاغذ مچاله شد
می در پیاله شد
ساقی قضای شعر در من ادا نشد
او رفته است، من بيخود نشسته ام
آن سقف مشترک قسمت به ما نشد
سارا چرا نشد؟ لیلا چرا نشد؟
نذرم هزار شد... اما روا نشد
هم شعر مرد و رفت هم کربلا نشد
آن سقف مشترک قسمت به ما نشد
سارا چرا نشد؟ لیلا چرا نشد؟
کانسرو خون و عشق هم خون بها نشد . . .
اندیشه فولاد وند . . .![]()
با او بگو چرا شب جا به جا نشد . . .![]()
سیگار می طلبه لا مذهب . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
در حال حاضر 32 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 32 مهمان ها)