یک مشت سوسک، داخل درمانگاه
از وضع زندگی و جهان راضی
یک مشت سوسک در وسطِ حمّام
با سنگپا به فکر بدنسازی!!
.
یک مشت سوسک، داخل دانشگاه
خوابیده لای جزوه و کاغذها
در بوفه، راهرو، وسط سرویس
در حال عشوه کردن و طنّازی!
یک مشت سوسک، توی توالتها
مشغول جنگ بر سر مشتی گه!
در آفتابه مستِ دو قطره شاش!
در لوله فکر بازیِ با بازی
یک مشت سوسک، داخل پرونده
در دادگاه و دادسرا گیجند
یک عدّه توی خشتک مجرمها
یک عدّه توی جیبِ کتِ قاضی!
یک مشت سوسک، بر سر هر کوچه
مشغول فحش دادن و خندیدن
خوابیدهاند داخل منقلها
یا رفتهاند روی موتورگازی
یک مشت سوسک، داخل یک کافه
مشغول جفتگیری و بحثی داغ
سرگرم شعر خواندنِ در پرواز
مشهور به خوشی و خوشآوازی!
یک مشت سوسک، توی خیابانها
دنبال عابرانِ کمی مشکوک
در حال گوش کردنِ پنهانی
بو میکشند مثل سگِ تازی
یک مشت سوسک، داخل یک خانه
مشغول فحش دادنِ به دنیا
در اعتراض به حشرهکشها
مشغول گهخوری و براندازی!
یک مشت سوسک، در وسط حمّام
سالن، اتاق، تخت، توالت، کفش
هر جا که بوی بد بدهد هستند
معروف به مسافر پروازی!!
.
یک مشت سوسک، گم شده در شادی
شبها جلوی تلویزیون پهنند!
در شیشههای خالیِ از الکل
در حالِ حال کردنِ با «رازی»!!
.
یک مشت سوسک توی تفنگی پُر
در جیب یک سپاهیِ باایمان!
یا جیپِ آمریکاییِ در حرکت
یا افسرانِ گم شدهی «نازی»
.
یک مشت سوسک، فکر نخ و سوزن
یا در لباسِ زیرِ زنی غمگین
لای هزار دکمه و زیپِ پیر
خوابیدهاند داخل خرّازی!
یک مشت سوسک، منتظر مردن
یک مشت سوسک، منتظر مردن
در زیر کفش و چکمه و دمپایی
در دستهای یک زنِ ناراضی ..!
⠀⠀⠀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
فراموش ميشوي گوي که هرگز نبودهاي⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀
سهی ام شب حال ندارم . . .
اگه پستاش رو پاک نکنه ، یه شب دیگه حالی بهش می دم . . .![]()
این دل پر خون ولش ..
روحت شاد حسین پناهی
صادق الان داره خوابای طلایی میبینه ....
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
این روزا هر پرسه برام
در حد یه تصوره
دل خوش به خاطره هام
با صد سوال مخم پره
اردی بهشت هنوز یهو بارون می گیره بی حساب
هنوز کسی عاشق میشه تو نمایش گاه کتاب . . .![]()
در حال حاضر 212 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 212 مهمان ها)